English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2499 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
indulge U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulged U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulges U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulging U زیاده روی کردن شوخی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
superheat U زیاده از حد گرم کردن
hypercriticize U زیاده خرده گیری کردن
to push your luck [British English] to press your luck [American English] U زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
joke U شوخی کردن
josh U شوخی کردن
to crack a joke U شوخی کردن
to break a jest U شوخی کردن
lark U شوخی کردن
to kid U شوخی کردن
larks U شوخی کردن
razz U شوخی کردن
cut a joke U شوخی کردن
to cut a joke U شوخی کردن
monkey business <idiom> U شوخی کردن
jokes U شوخی کردن
tricking U شوخی کردن
joked U شوخی کردن
joking U شوخی کردن
tricked U شوخی کردن
trick U شوخی کردن
gayety U بشاشت شوخی کردن
fun U مطبوع شوخی کردن
to play a joke on any one U با کسی شوخی کردن
pranks U شوخی زننده تزئین کردن
to laugh off U با خنده و شوخی از سر خودرفع کردن
prank U شوخی زننده تزئین کردن
to get [be] up to mischief U شیطنت کردن در چیزی [شوخی]
sikt U شوخی طعنه امیز کردن
to be up to something U شیطنت کردن در چیزی [شوخی]
to do something wrong U شیطنت کردن در چیزی [شوخی]
to play a trick on any one U زدن باکسی شوخی کردن
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
Its no joke running a factory . U اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
It wI'll boomerang. U کاری را بر حسب شوخی وتفریح کردن
Have a jock with somebody . U شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
overweary U زیاده خسته کردن خسته شدن
A clumsy practical joke. U آدم شوخی است ( شوخی های یدی )
It is no joke . U این شوخی ندارد ( شوخی نیست )
kow-towing U زیاده
overmuch U زیاده از حد
de trop U زیاده
intemperate U زیاده رو
more and more U زیاده و زیاده
kow-towed U زیاده
excesses U زیاده از حد
infrugal U زیاده رو
overly U زیاده
kow-tow U زیاده
distemperate U زیاده رو
supernumerary U زیاده
fulsomely U زیاده از حد
kow-tows U زیاده
indulgent U زیاده رو
excess U زیاده از حد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
self indulgence U زیاده روی
extorsion U زیاده ستانی
avarice U زیاده جویی
excess clearance U تولرانس زیاده از حد
extortionate U زیاده ستان
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
hairsplitting U موشکافی زیاده از حد
exorbitance U زیاده روی
hyperpragia U زیاده اندیشی
ultraism U زیاده روی
extorter U زیاده ستان
surfeit U زیاده روی
inordinateness U زیاده روی
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
acquisitive U زیاده طلب
immoderation U زیاده روی
extortion U زیاده ستانی
extortionary U زیاده ستان
avaricious U طماع زیاده جو
inordinacy U زیاده روی
intemperance U زیاده روی
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
richest U زیاده چرب یا شیرین
indulgences U زیاده روی افراط
extravagance U زیاده روی بی اعتدالی
extravagances U زیاده روی بی اعتدالی
indulgence U زیاده روی افراط
rich U زیاده چرب یا شیرین
inexpressibly U بیش از اندازه زیاده از حد
richer U زیاده چرب یا شیرین
insobriety U زیاده روی در میگساری
exceeding U زیاده روی زیادتی
austerity U ریاضت سادگی زیاده از حد
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
crapulence U زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
He is too clever(smart,shrewd). U زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
lay it on thick <idiom> U زیاده حداز کسی تمجیدکردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
To go too far . U شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
crapulent U وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
over U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
over- U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
packing U قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
for fun U به شوخی
jink U شوخی
in play U به شوخی
joking U شوخی
jokes U شوخی
good humouredly U به شوخی
drollery U شوخی
prank U شوخی
jestingly U به شوخی
persiflage U شوخی
facetiousness U شوخی
raillery U شوخی
jest U شوخی
waggery U شوخی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com